طراحی وب سایت مو و شمشیر! - کوهپایه
هرگاه مرد با ایمان برادر خود را خشمگین ساخت ، میان خود و او جدائى انداخت . [ گویند : حشمه و أحشمه ، چون او را بخشم آورد . و گفته‏اند شرمگین شدن و خشم آوردن را براى او خواست . و آن گاه جدائى اوست ] . [ و اکنون هنگام آن است که گزیده‏هاى سخن امیر مؤمنان علیه السّلام را پایان دهیم ، حالى که خداى سبحان را بر این منّت که نهاد و توفیقى که به ما داد سپاس مى‏گوییم . که آنچه پراکنده بود فراهم کردیم و آنچه دور مى‏نمود نزدیک آوردیم . و چنانکه در آغاز بر عهده نهادیم بر آنیم که برگهاى سفید در پایان هر باب بنهیم تا آنچه از دست شده و به دست آریم در آن برگها بگذاریم . و بود که سخنى پوشیده آشکار شود و از آن پس که دور مینمود به دست آید . و توفیق ما جز با خدا نیست . بر او توکل کردیم و او ما را بسنده و نیکوکار گزار است . و این در رجب سال چهار صد از هجرت است و درود بر سید ما محمد خاتم پیمبران و هدایت کننده به بهترین راه و بر آل پاک و یاران او باد که ستارگان یقین‏اند . ] [نهج البلاغه]

مو و شمشیر!

ارسال‌کننده : محمد رضا آتشین صدف در : 87/4/13 1:34 عصر


گفت: از مو باریکتر و از شمشیر باریکتره
گفتم: خب صاف بگو راه نیست! چرا خودتو اذیت می‌کنی؟
گفت: نه، راه هست ولی به قول خواجه:هزار نکته ی باریکتر زمو اینجاست... مثلا این خانمو که مثل خواهرمه ببین داره میاد. کاملا مراقبه یه ذره چادر و مقنعه‌اش کنار نره. خب؟ ...
باور نمی‌کنی، بعضیاشم کاملا مراقبن یه ذره روسری (یا چیزی شبیه اون) از وسط سرشون یه ذره جلوتر نره! آره داداش بحث روی همین یه ذره‌اس.
بعد زیر لب گفت: همین مو که چیزی ازش باریکتر نیست، روز قیامت میشه شمشیر عذاب. واسه دخترش یه جور پسرش یه جور.
دیگه رسیده بودیم چهار راه شمشیری. گفتم: اونجاست.
-"آرایشگاه بزک!؟" اون که نوشته ورود آقایان ممنوع!
- اون، نه. اونطرف‌تر. بعدِ ساندویچی رو میگم.
- آهان...
- تازه به نظر من بعضی از پسراش، واجد شرایط ورود به اونجا هم هستند!




کلمات کلیدی :